سفر به رادیو جوان یا تجربه شیرین یک احساس
با شنوندگان آشنا میشویم
صحبتهای آقای افتخاری که تمام شد مدیریت محترم شبکه شروع به صحبت کردند و گفتند که ابتدا دوست دارند تا با ما و شهر ما بیشتر آشنا بشوند که از این اقدام اقای مدیر بسیار خوشم آمد دوستان یکی یکی خودشان را معرفی کردند:
اولین شنونده
اولین نفر وقتی خودشان را معرفی کرد شوکی به من وارد شد و علتش هم این بود که سه چهار روز قبل از این نشست یکی از شنوندگان را برنامه اینجا شب نیست حسن اسماعیل پور تماس گرفتند و گفتند که ایشون تصادف کرده و در کما هستند این خبر را وقتی شنیدم خیلی ناراحت شدم به خاطر تمامی صداهای بسیار رسا و شفاف و با کیفیتی که از ایشان شنیده بودم و خیلی آرزو داشتم که یک روزی ایشان را ببینم و مدل گوشی شان را بپرسم و علتش را جویا بشم که چرا تماسهای ایشان با کیفیت بسیار بالاییی برخوردار است وقتی ایشون خودشون را معرفی کردند هم شوکه شدم و هم خیلی خوشحال، ایشون خانم محترم غزاله قاسمی بودند از مشهد که بعد از جلسه همین حرفها را برایشان گفتم و ایشون هم گفتند که در جریان آن برنامه بودند و نمیخواستند مدل گوشی شان را بفرمایند چون زیاد گوشی گران قیمتی نبود من همونجا گوشی خوشگل خودم را در اوردم و گفتنم یعنی از این گوشی من هم جالبتر است که این اقدام من باعث شد ایشون گوشیشان را نشان دهند و جالب این بود که مدل گوشی شان را نمیدانستند! به هر حال انچه که دیدم و گوش کردم همانی نبود که می شنیدم و تصور میکردم به هر حال دومی و سومی را نشناختم
دومین شنونده آشنا
این نشناختنها ادامه داشت تا دو نفر مانده به خودم که جناب آقای میلاد مدرسی بود و خوشحال شدم از اشنایی با ایشان که در طول مدتی که در مراسم و در صرف نهار و در محیط رادیو با ایشان بودم با گوشی داشتند رادیو گوش میدادند و در زمان پخش برنامه کسی صدام میزنه بود که سوالی از ایشون پرسیدم که گفتند از این برنامه با ایشان تماس گرفتند ولی نتوانسته بود جواب دهد و ناراحت بود و من هم خندیدم و گفتم اینها تماس نمیگیرند و نمیگیرند و وقتی هم تماس میگیرند اینجوری میشود
سومین شنونده آشنا
به خودم رسیدم که وقتی خودم را معرفی کردم چشمم به اطراف بود که میدیدم چندین نفر دارند لبخند میزنند و سلام میکنند و من هم خوشحال بودم که در چنین جمعی حضور دارم
سومین و چهارمین شسنونده که برام نا آشنا بودند
بعد از من دو خواهر و برادری از آستارا نشسته بودند که منو شناختند ولی من متاسفانه ایشان را نمیشناختم در اول آشنایی آن خانم به برادرشان گفتند که اه ایشون محمود عراقی هستند و من شنیدم و کمی احوال پرسی هم کردیم و بعد از مراسم هم با این دو خواهر و برادر گرامی در اتاق گروه فرهنگ در مورد خیلی از مسایل از نحوه دعوت به جلسه و از نحوه حضور در مراسم و در مورد کلیات شبکه و نشست امروز و در مورد جشنواره دوم و سوم جوانه گفتگو کردیم و نکته جالب این بود که خوشحال بودم این دو خواهر و برادر با خودمان همزبان بودند و این علاقه منو بیشتر میکرد برای گفتموی بیشتر.
پنجمین شنونده آشنا
دو سه نفر هم خودشان را معرفی کردند و نوبت به یکی رسید که گفتند هو السمیع، وقتی که ایشون این جمله را گفتند من داشتم مدیر را نگاه میکردم که فوری این صدا منو متوجه خودش کرد ایشون صاحب صدای با وقار و با متانت و با شخصیت رادیو جوان بودند خانم نسرین ایثارگر بودند از مشهد مقدس که خودشون گفتند تو رادیو با نام وفا ایثارگر ایشون را میشناسند، خانم ایثارگر از دیگر شنونده هایی بودند که همیشه آرزو داشتم با ایشان هم دیداری داشته باشم من همیشه با صدای ایشان فکر میکردم که بلند قد و تقریبا لاغر اندام باشند که دقیق 180 درجه این تفکر من فرق داشت ولی خیلی برام جالب بود که ضاهر آن صدای با شخصیت هم دقیقا عین صدایشان بود و فردی ارام بودند و به قول توفان مهردادیان صدای ایشان هم صدای خاصی است ، من با ایشان بعد از نشست هم دو مرتبه گفتگو داشتم و در مورد برنامه های قبلی صحبتهایی کردیم.
ششمین شنونده آشنا
چندین نفر دیگر را نشناختم و بعد دوباره یکی دیگر را شناختم خانم آرین بودند از شاهرود من صدای ایشان را خیلی کم شنیده بودم ولی تصوری که از ایشان داشتم فردی با ضاهری بزرگتر از خودم بود که این تصور هم برعکس از اب در آمد هرچند میدانستم سنشون بیشتر از منه ولی این آشنایی هم جالب بود، ایشون هم گفتند که فکر میکردند من سن بالایی داشته باشم و تصور نمیکردند کوچکتر باشم و در ادامه از ایشان به خاطر یک درخواست برنامه ای که چند ماه پیش از من برای دانلود خواسته بودند عذرخواهی کردم که نتونستم تهیه کنم و دلیش را هم براشون گفتم وبعد تشکر کردم و رفتم
هفتمین شنونده آشنا
نفر بعدی که شناختم خانم مرجان فرهمند بودند که ابتدا با خانم آرین اشتباهی گرفته بودم که ایشون خانم آرین را به من معرفی کردند هرچند خانم آرین را قبلا دیده بودم ولی یک لحظه اشتباه کردم، من همیشه فکر میکردم ایشون سن خیلی پایینی دارند که اینبار هم دقیقا برعکس قضیه اتفاق افتاد
هشتمین شنونده آشنا
از نفرات بعدی که اشنا شدیم خانم بهاره عظیمی بودند از کرمانشاه که همیشه دوست داشتم از نزدیک ایشون را ببینم ، به نظرم ایشون هم خیلی خاص رادیو گوش میکنند و تصوری که از سن ایشان داشتم فقط دو سه سال کمتر از حال بود که زیاد تصور اشتباهی نداشتم فقط من همیشه صدای ایشان را با خانم فاطمه نقابی که در شمال کشور هستند اشتباهی میگرفتم که این مورد را موقع صرف نهار به ایشان گفتم فقط اسم خانم نقابی یک لحظه از ذهنم پرید و نتوانستم بهشان بگم ولی انچه که برام جالب بود در مورد ایشان ادای دقیق و درست کلمات به صورت یک به یک و کامل هست و این را تقریبا بهشان گفتم و گفتم که همیشه موفق باشند در نهایت چندین شنونده هم بودند که زیاد شیطنت میکردند که موقع صرف نهار ایشان را دیدم و با اونها اشنا شدم و در مورد اسم مستعارشان پرسیدم و ایشان هم خودشان را معرفی کردند و زیاد چیز خاصی نبود الا این که پر از انرژی بود و بس.
ادامه دارد...
<< یادداشت قبلی یادداشت بعدی>>
دسته بندی: رادیو جوان ، رسانه ، جشنواره جوانه
مطالب مرتبط: نشست سراسری مخاطبان رادیو جوان ، سفر به رادیو جوان 5 ، شنوندگان در دومین جشنواره جوانه
جدول پخش رادیو جوان در مهر1392
نمایش دریاقلی سورانی در رادیو جوان
سهم شنوندگان در برنامه سازی رادیویی
انتخاب موضوع در یک برنامه رادیویی
امام زمان مربی فوتبال میشود!
رادیو جوان شادتر میشود
رادیو خانواده
چالشهای رسانهای یا نگاه آینده نگارانه به رسانه ها
طرح ایمان
گوینده آقا یا خانم!
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 289
کل بازدید :1280889
اینجا محمودعراقی مینویسد و نقد میکند وگاهی نقل میکند وبه قول یک گوینده خوب گاهی غر هم میزند،میگویداگر این فعالیت در راستای ترویج فرهنگ عاشورا و انتظارفرج و مقابله با جنگ نرم دشمنان اسلام و نظام و به عنوان سرباز سایبری آقا باشد همه اش عبادت است ،عاشق رادیو است،میگوید از دوران کودکی رادیو گوش میداد و کودکی اش روی موج AM گذشت و نمیدانست موج FM هم وجود دارد چون رادیو جیبی اش فقط موج AM را داشت. از سال 84 به صورت اتفاقی موج FM را پیدا کرد و بر اساس کیفیت خوب صدا و کیفیت خوب برنامه ها کلی شگفت زده شد و رادیو جوان را پیدا کرد.از آن زمان به بعد تمام وقت شنونده شبکه رادیویی جوان شد و در یکم اسفندماه سال 1390 به عنوان شنونده منتخب رادیو جوان معرفی شد و در 28 خردادسال 1391 افتخار داشت سایت رادیو جوان را افتتاح کند، میگوید رادیو تنها رسانه ای است که به مخاطب احترام میگذارد ،گاهی وقت ها به آینده ی رادیو خوش بین نمی شود و میگوید ممکن است رادیو در دنیای دیجیتال آینده گم شود، علیرغم تصور خیلی ها اصلا علاقه ای به کار در رادیو ندارد چون معتقد است شنونده حرفه ای رادیو بودن و کارمندرادیو جدا از یکدیگر هستند،اما اگر روزی چرخه روزگار چرخید و افتاد وسط رادیو دوست دارد سردبیر باشدمیگوید هدف(به کسر ف) رادیو قرآن و معارف است ، معتقد است رادیو جوان هر روز در حال شکوفایی و پیشرفت است، از رادیو جوان فعلا برنامه های چهل تیکه/با من حرف بزن/دوشنبه ها با شما/فکری از جنس بلور/ پلاسما / کافه رادیو/ واژه ها / آهای دلای با وضو/ بعضی از اینجا شب نیست ها / صدای شکفتن / صبح دانش / کسی صدام میزنه / معمولی نیست / من و جوان / یک سبد ترانه / سبقت آزاد / شنیده میشوید / پاتوق شبانه / بند کفشتو محکم کن/ الفبای جوانی/ آتش پنهان / در کوچه آفتاب / آبی تر ازسپید را دوست دارد و از میان گویندگان آقا، طوفان مهردادیان و از خانمها مریم واعظ پور/ مهرگان سوادکوهی / زهره هاشمی / لاله اکبری / خانم جعفرپور و خانم توکل را اختصاصا دوست دارد و از سردبیرها حامد مرادیان و شهاب نادری و مجتبی امیری و نرگس فتحی و وحید یامین پور را دوست دارد
شهرداری آچاچی [1]
چی بپزم؟
روشنگری [2]
سهبا [4]
رصد خبری [8]
اخبار و تحلیل [1]
شرکت ثمین گستر کارمانیا [4]
شبکه بهداشت و درمان میانه [4]
دانشگاه علوم پزشکی آذربایجان شرقی [3]
مدیریت منابع انسانی [4]
آرشیو اخبار استانداری [19]
ثبت نام آتشنشانی [6]
رادیو دیروز [6]
کتابخانه دیجیتال [26]
[آرشیو(56)]
زمستان 91
پاییز 91
تابستان 91
بهار 91
زمستان 90
پاییز 90
تابستان 90
بهار 90
زمستان 89
پاییز 89
تابستان 89
بهار 89
زمستان 88
پاییز 88
تابستان 88
بهار 88
زمستان 87
پاییز 87
تابستان 87
بهار 87
زمستان 86